شهید دفاع مقدس
بیوگرافی شهید:
نــام : مجید
نـام خـانوادگـی: وفایی
نـام پـدر : علی اکبر
تـاریخ تـولـد: 1347/6/20
مـحل تـولـد : قم
سـن :18 سال
دیـن و مـذهب : اسلام شیعه
وضعیت تاهل: مجرد
دانشجوی: پزشکی
محل تحصیل: -
شرح شهادت:
زمان شهادت:1365/10/6
محل شهادت: شلمچه- ام الرصاص
عملیات: غرب اروند رود- عملیات کربلای 4
نحوه شهادت: طبق قول دوستانش نحوه شهادت ایشان به این صورت بوده که در حالیکه مشغول حمل یک برادر مجروح بوده مورد اصابت ترکش های خمپاره دشمن قرار گرفته و تا ایشان را به اورژانس یا بیمارستان برسانند به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. لازم به تذکر است که ایشان در آخرین باری که به جبهه اعزام شدند و به درجه رفیع شهادت رسیدند به عنوان یک غواص در عملیات شرکت داشته اند که ایشان را همراه صد شهید دیگر با عظمت و شکوه فراوان در شهرستان قم تشییع کردند و در گلزار شهدای علی بن جعفر قم به خاک سپردند.
زندگینامه:
تولد: 28 شهریور 1347 در روستای تاج خاتون در توابع شهر قم
گذراندن تحصیلات ابتدائی در دبستان نظام وفا
گذراندن دوره راهنمائی در مدرسه علامه حلی
گذراندن دوره دبیرستان در مدرسه صدوق (شرکت در مسابقات ورزشی و کسب مقام دو میدانی
اخذ دیپلم در سال 1365 و قبولی در کنکور پزشکی دانشگاه علوم پزشکی
1360: عضویت ستاد مقاومت ناحیه 6 قم
1362: اعزام به جبهه و شرکت در عملیات والفجر 4
شرکت در عملیات : عاشورای 2 - خیبر- بدر- والفجر8- کربلای 1- کربلای 4
1365: چهارشنبه 1365/10/6 ساعاتی قبل از ظهر عملیات کربلای 4 به عنوان غواص تک تیرانداز - شهادت
فعالیت های سیاسی- اجتماعی:
شرکت فعال در بسیج ناحیه، شرکت در مسابقات درسی ورزشی در دوران تحصیل
ویژگی های برجسته و خاطره ای از شهید:
صبور- متواضع و کم صحبت و بسیار پرجاذبه (به گفته دوستان و همرزمان)
خلاصه ای از زندگینامه شهید مجید وفائی:
شهید مجید وفائی در تاریخ بیستم شهریور 1347 در شهرستان قم متولد شد. ایشان سومین فرزند خانواده بوده و دوران کودکی خود را همراه پدر و مادر، برادر و خواهران در یکی از محلات نسبتاً مستضعف شهرستان قم گذراندند تا اینکه در سال 1353 در دبستان نظام وفا تحصیلات ابتدائی خود را شروع کردند و بعد از پنج سال موفق که طی آن از دانش آموزان ممتاز کلاس بوده اند در سال 1358 موفق شد که تحصیلات ابتدائی خود را به اتمام برساند. طی این دوره ایشان با شیطنت ها و شیرین کاری ها و شلوغ بازی هایشان محبوب دوست و آشنا در خانه و معلمان در مدرسه شد و ضمن همین سال ها در خانواده قرآن و نماز خواندن و سایر احکام را در حد نیاز آموختند و با توجه به اینکه سال های آخر دوران ابتدائی مصادف با پیروزی انقلاب و تظاهرات مردم بود ایشان در اکثر راهپیمائی ها و تظاهرات شرکت می کردند. بعد از دوران ابتدائی در سال 1358 وارد مدرسه علامه حلی (موسوی سابق) شدند و در این دوران نیز از شاگردان ممتاز کلاس بودند و حتی یکی دو بار برای مسابقات در سطح شهر انتخاب شدند و موفق به اتمام این دوره شد. از فعالیت های ایشان در این دوران می توان شرکت در اردوها و کلاس های امور تربیتی و به عضویت در آمدن در بسیج مستضعفان محل سکونت را اشاره کرد که شب ها همراه دیگر برادران بسیجی در نواحی مقاومت فعالیت می کردند. بعد از دوران راهنمائی در سال 1361 وارد دبیرستان صدوق شدند و در رشته علوم تجربی به تحصیل پرداختند. در این دوران فعالیت های ایشان در کارهای فرهنگی بیشتر شده و علاوه بر فعالیت در بسیج به عضویت انجمن اسلامی دبیرستان نیز در آمده و در تابستان 1362 برای اولین بار پای ایشان به جبهه های نبرد باز شد که بعد از شش ماه دوباره به سر کلاس بازگشت و از آن به بعد دیگر از بچه های جبهه شده بود و با هر اعزام یا هر عملیاتی که در جبهه ها صورت می گرفت شرکت می کرد بطوری که طی دوران چهار ساله دبیرستان حدوداً 16 ماه در جبهه حضور داشته و با این حال از تحصیل نیز باز نماند و توانست در سال 1356 دیپلم خود را بگیرد و در همان سال نیز در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی ایران قبول شد و بعد از قبولی در دانشگاه، در دانشگاه ثبت نام کرد و برای ششمین بار در آذر ماه 65 همراه سپاه محمد (ص) به جبهه اعزام شد و در تاریخ 1365/10/5 در منطقه شلمچه و در عملیات کربلای 4 به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
محورهای اصلی وصیت نامه:
توصیه به صبر در شهادت ایشان و اینکه ایشان انجام تکلیف کرده اند برای پدر و مادر
یاری رساندن به جبهه ها و اسلام در هر شرایطی و تربیت فرزندان بصورت زینب گونه برای یاری اسلام و قرآن
به خواهر و برادر حلالیت از همه
فرازهایی از وصیت نامه شهید:
به نام خدا و برای خدا و به یاد خدا
به نام آنکه به وقتش رئوف است و مهربان و به وقتش قهار است و جبار
و به نام آنکه جان می دهد و جان می گیرد و به نام آنکه هستی بخش و هستی گیر و به نام آنکه لشگر ایمان را بر علیه کفر یاری می رساند.
خدایا تو خود میدانی که از وقتی که خود را شناختم بزرگترین آرزویم عادت در راه تو بودن، جان دادن و به سوی تو بال گشودن بود و حال که این فوز عظیم نسیب من شده است بسیار خرسندم.
این حقیر مجید وفایی فرزند علی اکبر به شماره شناسنامه 738 وصیتنامه خود را در موارد زیر ذکر می نمایم.
1- حدود 10 روز روزه ماه مبارک رمضان از من قضاء شده است که امیدوارم یکی از برادرانم و یا پدر و مادرم آن را برای من به جای آورند.
2- بنا بر احتیاط حدود یک ماه نماز قضاء برایم بخوانید.
3- حدود چند هزار تومان پول دارم که خودتان مقدار آن را می دانید که اولاً حتماً خمس آن را بدهید و بعداً خودتان به هر راهی که خواستید عروج بنمائید.
4- مقداری لباس دارم که تا آن جا که قابل استفاده برادرم می باشد او استفاده نماید و مابقی را به هر کسی که نیاز دارد بدهید.
5- یک عدد بادگیر دارم که البته متعلق به بیت المال می باشد و قصد دارم آن را به جبهه بدهم حتماً آن را تحویل دهید.
چند توصیه نیز به پدر و مادر و برادر و دو خواهر و آشنایان و اقوام می نمایم.
مادر و پدر عزیزم. ای عزیزانی که بخاطر بزرگ نمودن من زحمت های بسیاری متحمل شدید، از شهادت من هیچ ناراحت نباشید بلکه افتخار هم بنمائید و این را قبول کنید که من امانتی بودم از طرف خداوند متعال پیش شما و انشالله آن را حلال کنید چون واقعاً در زندگیم نتوانستم زحمات شما را جبران کنم ولی انشالله که در آخرت بتوانم به لطف خداوند شما را شفاعت بنمایم. پدر و مادر عزیزم در مصائب و مشکلات و بلایا صبر بنمائید چون خداوند با صابران است از شما می خواهم که مجالس ترحیم مرا خیلی ساده برگزار بنمائید و شب های جمعه برای من دعا بخوانید.
برادران عزیزم. انشالله که بدیهای مرا نادیده بگیرید و مرا حلال کنید و عمر خود را در خدمت اسلام و مسلمین صرف بنمائید و هر وقت که جبهه احتیاج به نیرو داشت با جان و دل سلاح بر گیرید و به یاری اسلام بشتابید.
خواهرانم وصیت من به شما فقط و فقط این است که زینب گونه زندگی کنید و فرزندان خود را طوری تربیت بنمائید که در آینده ی نزدیک از یاوران اسلام و قرآن باشند.
دوستان و آشنایان و خویشانم به خدا قسم به خدا قسم به خدا قسم دنیا خیلی بی ارزش است و عمر انسان خیلی زودگذر، پس بیائید بسوی ایزد منان برویم و کارهایمان را بخاطر او انجام بدهیم و به عبادات و وظایف دینیمان بیشتر توجه کنیم و در این ره گذر زودگذر توشه برای آخرت خود بیاندوزیم مبادا در رختخواب بمیریم که علی اکبر حسین در میدان جنگ شهید شد. نسبت به مسائل اسلام و انقلاب بی توجه نباشیم و تا می توانیم زندگی خود را صرف خدمت به اسلام و مسلمین بنمائیم و امام عزیز را در این راهی که ما را بسوی فلاح و رستگاری و سعادت هدایت می نماید تنها نگذاریم و به سخنان او جامع عمل بپوشانیم در آخر از همه دوستان و آشنایان و خویشاوندان ملتمسانه حلالیت می طلبم و از آن ها می خواهم که هر بدی از این حقیر دیده اند ببخشند چون واقعاً خداوند حق الله را می بخشد اما حق الناس را نمی بخشد و در آخر وصیت من به تمام امت شهید پرور ایران این است که امام عزیز را تنها نگذارید و جبهه های جنگ را تقویت بنمائید.
گلزار شهید:
گلزار شهدای علی بن جعفر قم- قطعه 13- ردیف 5- شماره 50